کد لوگوهای سه گوشه
ببخش
 
درباره وبلاگ


فعلا همه چیز در همه



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 245
بازدید کل : 11531
تعداد مطالب : 159
تعداد نظرات : 26
تعداد آنلاین : 2



Alternative content


جور واجور
چهار شنبه 30 اسفند 1391برچسب:, :: 1:10 AM ::  نويسنده : مهرناز


دیگران را ببخش … نه به خاطرِ اینکه سزاوارِ بخشش اند …

 


به دلیلِ اینکه:
گورِ بابا شون !!!  



چهار شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 11:52 PM ::  نويسنده : مهرناز

اینای که از خیابون یه طرفه رد میشن،هم چپ نگاه میکن هم راست

اینا همونایی هستن که هم از دشمن نارو خوردن هم دوست
 



سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 11:36 PM ::  نويسنده : مهرناز

 

 



سه شنبه 29 اسفند 1391برچسب:, :: 10:45 PM ::  نويسنده : مهرناز

 

 

 

چهارشنبه ســــــــــــوریتان خجستــــه باد



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 4:19 PM ::  نويسنده : مهرناز

پسر جون!!

افتخار میکنی هرزه ای؟
افتخار میکنی هر روز با احساس یه دختر بازی میکنی و میری پزشو به دوستات میدی که با اینم اره!!
که همه اویزونتن؟
افتخار میکنی از ۱۰تا کلمت ۱۰۰۰تاش فحشه و احترام گذاشتن به هیچ کس رو بلد نیستی؟
افتخار میکنی که هر شب مستی و نوعی از پارتی نبوده که حضور نداشته باشی؟
افتخار میکنی که بگی اهل تعهد نیستی و دختر واسه بازی دادنه؟

احساس میکنی که خیلی شاخی که تو یه لحظه با هزار نفری؟
نه عزیز من!!
اینا افتخار نیس....عقدس....کمبوده 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:35 PM ::  نويسنده : مهرناز

آهـــــــــــــا ــی

 

اونایی که خیلی خودتون رو میگیرد 

 

چاه توالت ماه هم خیلی میگیره

 

آره گفتــــــــــم که در جریان باشید 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:34 PM ::  نويسنده : مهرناز

می گویند فردا بهتر خواهید شد....

 

 

 

مگر امروز فردای ،دیروز نیست؟؟؟ 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:28 PM ::  نويسنده : مهرناز

درد من تنهايي نيست؛

 

 

بلكه مرگ ملتي است

 

 

كه گدايي را قناعت؛

 

 

بي عرضگي را صبر

 

 

و با تبسمي بر لب اين حماقت را حكمت خداوند مي نامند 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:21 PM ::  نويسنده : مهرناز

دریا باشی یا گودالی کوچک از اب…

 

 

فرقی نمیکند....

زلال که باشی

 

 

اسمان در تو پیدا می شود..

 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:33 AM ::  نويسنده : مهرناز

از سه نفر هرگز متنفر نباش:
فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها
 "چـون بهتـرینند"
 

 

سه نفر رو هرگز نرنجون:
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها
 "چـون صادقند"
 

 

سه رو هیچوقت نذار از زندگیت برند:
شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ،آبانی ها
  "چـون به درد دلت گوش میدند"



 سه رو هرگز از دست نده:
 مردادی ها ، خردادی ها ، بهمنـی ها
"چـون دوست واقعی اند"

 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:48 AM ::  نويسنده : مهرناز

رگ دستم میخواره...



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:42 AM ::  نويسنده : مهرناز

واقعی بودم باورم نکردن

 

مجازی شدم تا باورم کردن 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:37 AM ::  نويسنده : مهرناز

دلم گرفته آسمون نمی تونم گریه کنم

 

 شکنجه میشم از خودم نمی تونم شکوه کنم

 

 انگاری کوه غصه ها؛روسینه ی من اومده

 

آخ داره باورم میشه خوشی به ما نیومده

 



دو شنبه 28 اسفند 1391برچسب:, :: 1:26 AM ::  نويسنده : مهرناز

مبار ای برف

تو روح آسمان با خود داری

تو پیوندی میان عشق و پروازی

تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهی ها

تو که فصل سپیدی را سرآغازی 

 



شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 1:50 AM ::  نويسنده : مهرناز

این همه آبی و سبز
این همه زرد و بنفش
این همه رنگ .....
که اندازه غمهای من است
و چقدر مسخره است
خنده های ته دل
شادی های شب عید

وچقدر تکراریست
صبح و بیدار شدن
خسته و زار شدن
باز هم خوردن و خواب
خواندن شعر و کتاب

من چقدر دلزده ام!
زینهمه فکر شتاب
که برو دیرت شد
گل چه می خواهد ؟ آب
و چقدر مثل من است
آفتاب سر ظهر
سوختن با تر و خشک
عطش تشنگی و ..
باز کوبیدن مشت
مشت بر هرچه که هست
مشت بر آب و درخت
مشت برباد که باد
آمد و پنجره را
مشت کوبید و شکست

مشت بر خاطره ها
مشت بر حرف دروغ

آه ! من بیزارم
از خیابان شلوغ
و چقدر رنگ شب است
حس تنهایی من
که چنین تاریک است
این همه راه؛ ولی
راه من باریک است
حس تنهایی من
مثل تنهایی من
به خدا نزدیک است

من فقط منتظر حادثه ام
تو بیایی از در
همه چیزم را باز
بزنی رنگ دگر
 



شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 1:45 AM ::  نويسنده : مهرناز

کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت

کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت

کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی

داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت 



شنبه 26 اسفند 1391برچسب:, :: 1:33 AM ::  نويسنده : مهرناز

چشـــــــــم ها رو باید بست

مثل یعقـــــــــــوب باید دید 



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 1:38 PM ::  نويسنده : مهرناز

بیـــا بـــاز هــم خـــودمــان را
بــه نفهـمـی بـــزنــــیم
گـاهـی نفـهـمـی ، اوجِ فــــهم اسـت...!

 



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 1:32 PM ::  نويسنده : مهرناز

الان که کلی حرف واسه گفتن داریم

دیگه زنگ انشا نداریم . . ! 

 



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 1:28 PM ::  نويسنده : مهرناز

آدمها برای یکدیگر نقش سیگار را بازی میکنند
همدیگر را می کشند
لذت می برند
دود می کنند
تمام می کنند
و بعد از اندک زمانی ، سیگاری دیگر... 



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 1:24 PM ::  نويسنده : مهرناز

چه احساس بدیست

وقتی با تمام وجودت کسی را دوست داری و او ....

برای دیدن قلبت می خواهد

دکمه لباست را باز کند !!!...! 



پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:, :: 1:21 PM ::  نويسنده : مهرناز

خدای من خداییست كه اگر سرش فریاد كشیدم

به جای اینكه با مشت به دهانم بزند

با انگشتان مهربانش نوازشم می كند و می گوید

میدانم جز من كسی نداری !!! 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 9:25 PM ::  نويسنده : مهرناز


 

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺍﺳت..........

 ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﻭﺩﯼ ﻫﺎ ﺳﺎﻝ ﻧﻮ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻠﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ!!!!!!!!!!!

 ﻫﻔﺖ ﺳﯿﻦ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻣﻦ..........

 ﻫﻔﺖ ﺳﯿﻠﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﺭﺍ ﺳﺮﺥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ...



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 1:15 PM ::  نويسنده : مهرناز

روزی یك استاد دانشگاه تصمیم گرفت تا میزان ایمان دانشجویان اش را بسنجد.
او پرسید: (( آیا خداوند, هرچیزی راكه وجود دارد, آفریده است؟ ))
دانشجویی شجاعانه پاسخ داد: (( بله ))
استاد پرسید: (( هرچیزی را؟! ))
پاسخ دانشجو این بود: (( بله;هرچیزی را. ))
استاد گفت: (( دراین حالت, خداوند شر را آفریده است. درست است؟ زیرا شروجود دارد.))
برای این سوال, دانشجو پاسخی نداشت و ساكت ماند.
ناگهان, دانشجوی دیگری دستش رابلند كرد و گفت:
(( استاد ممكن است از شما یك سوال بپرسم؟ ))
استاد پاسخ داد: (( البته ))
دانشجو پرسید: (( آیا سرما وجود دارد؟ ))
استاد پاسخ داد: (( البته, آیا شما هرگز احساس سرما نكرده اید؟ ))
دانشجو پاسخ داد: (( البته آقا, اما سرماوجود ندارد. طبق مطالعات علو فیزیك, سرما, عدم
تمام وكمال گرماست و شیء را تنها درصورتی می توان مطالعه كرد كه انرژی داشته باشد
و انرژی را انتقال دهد و این گرمای یك شیء است كه انرژی آن را انتقال می دهد. بدون
گرما اشیاء بی حركت هستند, قابلیت واكنش ندارند; پس سرما وجود ندارد. ما لفظ سرما را
ساخته ایم تا فقدان گرما را توضیح دهیم . ))
دانشجو ادامه داد: (( وتاریكی ؟ ))
استاد پاسخ داد: (( تاریكی وجود دارد. ))
دانشجو گفت: (( شماباز هم در اشتباه هستیدآقا! تاریكی , فقدان كامل نور است. شما می
توانید نور و روشنایی را مطالعه كنید اما تاریكی را نمی توانید مطالعه كنید. منشور نیكولز,
تنوع رنگ های مختلف را نشان می دهد كه در آن طبق طول امواج نور, نور می تواند
تجزیه شود. تاریكی, لفظی ست كه ما ایجاد كرده ایم تا فقدان كامل نور را توضیح دهیم. ))
وسرانجام دانشجو ادامه داد: (( خداوند, شر را نیافریده است. شر, فقدان خدا در قلب افراد
است. شر فقدان عشق, انسانیت و ایمان است. عشق و ایمان مانند گرما و نور هستند. آنها
وجود دارند و فقدانشان منجربه شر می شود. ))
نام این دانشجو (( آلبرت انیشتین )) بود. 

 

 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 1:5 PM ::  نويسنده : مهرناز

چارلی چاپلین:

افسوس هر چه سعی کردم مردم بفهمند ،

فقط به من خندیدند . . . 

 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 1:4 PM ::  نويسنده : مهرناز

گاهی برای کشـیدنِ فـریـاد
هـزاران پیکـاســو هـم کـافـی نیسـت . . . 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 1:0 PM ::  نويسنده : مهرناز

از درد های کوچک است که آدم مینالد



وقتی ضربه سهمگین باشد لال می شوی... 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 12:56 AM ::  نويسنده : مهرناز

شهـــامــت مــی خواهــد
"ســـــرد بــاشــی" و "گــرم لبخنــد بزنـــی" ...!
 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 12:55 AM ::  نويسنده : مهرناز

جدیداً با دیوار حرف می زنم!!!


میدونی...؟؟؟


از شخصیتش خوشم اومده



محکمه...ثابته...آرومه... 



چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 12:51 AM ::  نويسنده : مهرناز

خدايا دلگير نشو از من

ولي....

ته نامرديه دنيات.....